این محصول آموزشی بصورت تولید محتوای متنی ست که بصورا رایگان در اختیار هموطنان عزیزمان قرار گر،ته است و مجموعه ایست کامل که توسط دکتر قنبرپور سالهاست در دوره های آموزشی هدفگذاری تدریس می شود .از آنجایی که بعضی از دوستان بلحاظ وضعیت مالی یا سلیقه شخصی تصمیمی به تهیه محصول آموزشی هدفگذاری تصویری ندارند لذا این محصول آموزشی بصورت جانبی در اختیار این دسته از عزیزان قرار گرفته است

فهرست مطالب

معرفی بهترین شیوه های حرفه ای  هدفگذاری

در واقع بعد از تعیین رسالت فردی (ماموریت فردی) هدف گذاری اولین و ابتدایی‌ترین گام ما در هر مسیری است.یعین اگر بخواهیم عنوانگذاری کنیم باید بگوییم که تعیین رسالت فردی در حقیقت گام صفر مسیر موفقیت است و بعد از آن گام اول ، هدفگذاری برای رسیدن به هدفی است که به آن علاقمند هستیم/

سئوال مهم این است که :

چرا هدفگذاری ،آنهم یک هدفگذاری صحیح و حرفه ای تا این حد مهم است؟

زیرا انتخاب یک هدف تمام مسیر زندگی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و مسیر زندگی ما به شدت وابسته به اهدافی است که انتخاب می‌کنیم. به همین دلیل ضروری است که در انتخاب اهداف دقت بیشتری به خرج دهیم. در این مقاله ضمن معرفی چند روش برای هدف گذاری، نکات مهمی را در رابطه با انتخاب هدف و هدف گذاری به شما خواهیم آموخت.

البته باید یادآور شویم که یادگیری چگونگی هدفگذاری یک چیز است ،و انجام فرآیندها و رعایت جوانب کار هدفگذاری یک چیز دیگر است .

بسیاری از افراد که در کلاس های هدفگذاری شرکت می نمایند ،تا حدود زیادی با مفاهیم و ادبیات عمومی هدفگذاری آشنا می شوند ،ولی آنچه تجربه دو دهه مشاوره و تدریس اینجانب بعنوان سخنران و مشاور بیزینس ها،و صاحبان کسب و کار و قهرمانان ورزشی متعددی که در طی این سالها در همایش ها و سمینارهای موسسه آریال شرکت نموده اند ،نشان می دهد که متاسفانه خیلی از این نفرات قادر به انجام هدفگذاری برای زندگی یا بیزینس یا مهارت های زندگی خودشان نیستند .

اینجاست که داشتن یک مربی و یک کوچ در کنار خود برای هم یادگیری هدفگذاری و هم حمایت و کوچینگ نمودن شما در رسیدن به هدفشان بسیار مهم است.

در ادامه در خصوص چرایی و اهمیت هدفگذاری برای رسیدن به اهداف و رویاهای خود بیشتر صحبت خواهیم کرد.

چرا تا این اندازه ، هدفگذاری در زندگی ما دارای اهمیت است ؟ مهم است؟

آیا تاکنون از خودتان پرسیدید که ، چرا باید هدف گذاری کنیم؟»

آیا تابه‌حال به جواب این سؤل فکر کرده‌اید؟ اگر قرار بود همه به تمام خواسته‌ها و اهدافشان بدون هیچ طرح و برنامه‌ای برسند، پس دیگر مطرح‌کردن هدف گذاری و برنامه ریزی موثر‌ معنایی نداشت.

متأسفانه اکثر  افراد‌ نمی‌توانند به خواسته‌ها و اهدفشان برسند و معمولاً یا وقت کم می‌آورند یا خودشان کم می‌آورند؛ زیرا درگیر عوامل و موانعی هستند؛ ازجمله:

  • پراکندگی
  • نداشتنِ مدیریت زمان
  • بی‌هدف‌بودن
  • ننوشتنِ کارها
  • نداشتنِ عزت نفس و اعتمادبه‌نفس
  • ناتوانی در حل مسأله و… .

برنامه ریزی ابزاری است که به ما کمک می‌کند تا برای رسیدن به اهدافمان اقدام کنیم و روی اهدافمان متمرکز شویم. تعهد ما را در مسیر رسیدن به اهدافمان بیشتر می‌کند و از هدررفتن زمان ما در طول روز جلوگیری می‌کند.

هدف‌ بی‌ محتوا و بی معنی یعنی چه ؟

اگر شما هم این شکل از هدف گذاری را بی‌معنی می‌دانید، به سوال بعدی فکر کنید: آیا هدف‌های «یاد گرفتن یک فعل انگلیسی در روز» یا «ده صفحه مطالعه در شب» شبیه همان هدف‌های بی‌معنی نیستند؟

همهٔ مثال‌هایی که مطرح شد، یک ویژگی مشترک دارند: آن‌ها از جنس «فعالیت» و «اقدام» هستند. فعالیت‌ها و اقدام‌ها به خودی خود معنا ندارند و معنایشان در بستر یک هدف تعریف می‌شود:

 خرید نان سنگک تازه وقتی معنا پیدا می‌کند که «تغییر سبک زندگی» را به عنوان هدف خود انتخاب کرده و به نتیجه رسیده باشید که در این مسیر ترجیح می‌دهید نوع و شکل خوراک‌تان عوض شود.

 جفت کردن کفش‌ها وقتی معنا پیدا می‌کند که هدف خود را «افزایش نظم در زندگی» تعریف کرده باشید. احتمالاً یکی از ده‌ها اقدامی که در این مسیر انجام می‌دهید، جفت کردن کفش‌هاست.

 یادگیری افعال انگلیسی نیز کاری شبیه جفت کردن کفش است. این کار وقتی معنا پیدا می‌کند که مشخص کنید هدف‌تان از این کار چیست (مثلاً ممکن است هدف‌تان کسب نمرهٔ مشخصی در تافل یا آیلتس باشد؛ شاید هم، تقویت مهارت گفتگو به زبان انگلیسی).

 اگر بخواهیم اهمیت و ضرورت هدفگذاری را برای انسان توضیح بدهیم، می‌توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

ماهیت وجودی انسان طوری است که‌ نمی‌تواند هدف نداشته باشد. تمام موجودات هستی  از یک موجود کوچک و مشمئزکننده گرفته تا حتی جزرومد دریا که پدیده‌ای طبیعی است، زندگیِ هدفمندی دارند و به‌دنبال ایفای نقش در جهان هستند؛ بنابراین دور از شأن انسان است که بدون هدف در این جهان زندگی کند؛

ازآنجایی‌که ۷ میلیارد انسان روی کرۀ زمین خواسته یا ناخواسته، خودآگاه و ناخودآگاه هدفی دارند، غیرطبیعی است که تنها یک نفر هیچ هدفی نداشته باشد؛ بنابراین هدفمندی جزء جدانشدنیِ زندگی هر انسانی است و اهمیت هدف گذاری در زندگی شخصی ، کاری، اجتماعی و… مشخص می‌شود.

اگر با رویکرد دیگری به انتخاب هدف و برنامه ریزی برای آن نگاه کنیم، می‌توانیم بگوییم که می‌توان هیچ هدفی نداشت؛ اما این بی‌هدفی باعث می‌شود که در طرح و برنامۀ انسان‌های هدفمند قرار گیریم. درواقع هر انسان بی‌هدفی هم برای خودش هدفی را انتخاب کرده و هدف او تابعیت است. این انتخاب مثل این است که انتخاب کنیم زنده باشیم یا زندگی کنیم.

هدف گذاری و اهمیت های مرتبط با آن

فردی که هیچ هدفی ندارد، از سر بی‌مسئولیتی انتخاب کرده است که تابع انسان‌های هدفمند باشد. این شخص کورکورانه کارهایش را انجام می‌دهد و یک انسان مستقل محسوب نمی شود؛ بنابراین در آینده فردی افسرده، پشیمان و سرخورده خواهد بود؛ چون به سمتی حرکت کرده است که ماهیت و شزایط زندگی اجتماعی  او را با خودشان می‌برند. زیرا  انسان پیچیده‌ترین مخلوق این دنیاست و دور از شأن اوست که هیچ هدفی نداشته باشد.زیرا داشتن هدف و نیت و مقصود یکی از بارزترین المان هایی ست که او را با سایر مخلوقات خداوندی متفاوت و شاخص می نماید.

شاید ابتدایی‌ترین سؤالی که در ذهن شما پیش بیاید این باشد که اصلاً ما چه نیازی به انتخاب هدف داریم؟ مگر نمی‌شود بدون دقت و صرف انرژی در مسیر زندگی قدم برداشت؟ پاسخ این است که بله می‌شود؛ اما فرق زیادی است بین چوب‌پنبه‌ای که در دریای مواج سرگردان است و قایق‌سواری که با پارو زدن مسیر خود را می‌گزیند و در دل دریا جلو می رود.

 

مهارت هدف گذاری چیست؟

در ادامه باید بگوییم که هدفگذاری و سواد هدفگذاری در واقع یک مهارت است که افراد باید بیاموزند. و در پاسخ به این سوال که منظور از هدف گذاری چیست؟ باید بگوییم هدفگذاری ابزار یا مسیری است برای رسیدن به خواسته‌ها، رفع نیازها و پیداکردن مطلوبیت ما. این مطلوبیت می‌تواند در هر زمینه و حوزه ای باشد .مثلا می تواند در  حوزۀ فردی، کسب‌وکار، اقتصاد، جامعه یا حتی جهانی باشد.

جمله معروفی از استفان کاوی ،نویسنده بزرگ جهانی که می گوید .

استفان کاوی: «هدف، تنها چیزی است که از ترس نیرومندتر است.»

یعنی افرادیکه دارای هدف هستند ، معمولا از انسان های بدون هدف نیرومندتر و شجاع تر هستند.چرا که هدف به انسان قدرت و شجاعت و ارزشی می دهد که او احساس می کند با دیگران متفاوت است .او فکر می کند که حتما برای انجام هدفی بزرگ و معنادار به این جهان مامور شده است.داشتن هدف به انسان احساس غرور و عزت نفس می دهد.

هدف گذاری در کدام گام از مهارت خودآگاهی جای‌ می‌گیرد؟

حالا که متوجه شدیم که هدفگذاری یک مهارت است و باید مثل سایر مهارت های زندگی آموخته شود ، این را باید بگوییم که در سطحی بالاتر می‌توانیم بگوییم هدفگذاری ابزاری برای کشف نیازها، خواسته‌ها و شرایط مطلوب ماست؛ یعنی ممکن است به‌اندازۀ کافی خودآگاهی نداشته باشیم و در مسیر انتخاب هدف و تلاش برای رسیدن به آن به خودآگاهی برسیم.

گفتنی است خودآگاهی و هدف گذاری گام‌به‌گام و باهم رشد می‌کنند و شکل می‌گیرند؛ زیرا هر فردی در مسیر انتخاب هدف و برنامه ریزی برای آن با موانعی مواجه‌ می‌شود که به خودآگاهی او کمک‌ می‌کند. بنابراین این دو مهارت در هم تنیده هستند. حتی‌ می‌توانیم بگوییم هدف ما از هدف گذاری‌ می‌تواند کسب خودآگاهی باشد؛

هرچند بعضی از انسان‌ها عقیده دارند که قبل از اینکه هدفی را انتخاب و برایش برنامه ریزی کنیم، باید به سطحی از خودگاهی برسیم و سپس اقدام کنیم. من با این عقیده مخالف هستم؛ زیرا عقیده دارم بعد از از اینکه هدف گذاری می‌کنیم به خودآگاهی می‌رسیم؛ زیرا عمل‌گرایی ریشۀ یادگیری است و نه تفکر.  بنابراین فرایند انتخاب هدف و برنامه ریزی برای آن منبع خودآگاهی است. البته اگر کسی خودآگاهی داشته باشد، طبیعتاً می‌تواند اهداف بهتری انتخاب کند.

در این مورد جمله ای گوهر بار و طلایی از مولای متقین ، حضرت علی هست که می فرماید:

امام علی: «خودآگاهی درحقیقت تواناییِ شناختِ خود و آگاهی از ویژگی‌ها، ضعف‌ها و قوت‌ها، تمایلات، ترس‏ها و انزجارهای‏ خویش است.»

فرض کنید هدف شما این است که مهندس معمار شوید. بعد از اینکه به این هدف رسیدید، متوجه می‌شوید از انسان‌های این صنعت خوشتان نمی‌آید یا در این کار استعداد ندارید یا تصوری که از معماری در ذهنتان داشته‌اید، با آنچه در واقعیت می‌بینید تفاوت زیادی دارد؛ بنابراین تصمیم می‌گیرید دیگر در این حوزه فعالیت نکنید. این تصمیم شما به‌دلیل خودآگاهی بود که در دل هدف گذاری شما به دست آمد؛ بنابراین هدف‌گذاری کمک می‌کند تا به خودآگاهی برسیم.

علت شکست هدف گذاری‌ها

حال که در مورد هدف و هدفگذاری و اهمیت آن بحث کردیم ، باید از خود بپرسیم که پس چرا عده ای که هدفی برای خودشان انتخاب نموده اند و به اصطلاح مهارت هدفگذاری را نیز بلد شده اند ،نیز چرا این دسته از افراد گاها با شکست در مسیر زندگی اشان مواجه می شوند ؟

در پاسخ به این سئوال باید گفت که دلایل متفاوتی می تواند بری شکست آنها در نظر گرفت ولی بعضی از آنها عبارتند از اینکه :

این افراد برای رسیدن به اهداف خود،روی خودشان  سرمایه‌گذاری احساسی نمی‌کنند و از لحاظ ذهنی به‌اندازه کافی درگیر آنها نمی‌شوند. اهداف آنها خیلی گسترده است و تعریف روشنی ندارد و به همین علت، به‌اندازه کافی برای رسیدن به آنها انگیزه پیدا نمی‌کنند. وقتی راجع ‌به مراحل هدف گذاری فکر می‌کنید، به خاطر داشته باشید که مراحل هدفگذاری باید مشخص، قابل اندازه‌گیری یا یک رخداد باشند و موعد مقرری برای رسیدن به آنها اختصاص داده شده باشد.

در ادامه این موارد را بیشتر بسط خواهیم داد و تشریح کاملتری را برایتان ارائه می نماییم.

اگر تا اینجا کمی خسته شدید ،شما را به مشاهده یک کلیپ انگیزشی دعوت می نماییم تا با انرژی بیشتری به مطالعه این مطالب بپردازید

ویدئوی انگیزشی :

متداول‌ترین اشتباهات هدف گذاری که باید از آنها اجتناب شود

۱. وجود تعارض بین هویت و هدف موردنظر

اهداف شما باید با جایگاهی که می‌خواهید داشته باشید، روشی که برای تأثیرگذاری در جهان انتخاب کرده‌اید و همچنین ارزش‌های موردنظرتان سازگار باشند؛ به‌عنوان مثال، اگر صداقت جزو یکی از ارزش‌های زندگی شما محسوب می‌شود، اهدافتان نباید شما را در مسیر بروز رفتارهای متقلبانه‌ای قرار دهند.

۲. تعیین یک سری اقدامات، به‌جای اهداف

اگر در جریان اهمیت هدف گذاری باشید، یک هدف گذاری مفید شما را به چالش می‌کشد و ملزم می‌کند که به‌عنوان یک فرد رشد کنید تا بتوانید به اهدافتان برسید؛ بنابراین به خاطر داشته باشید که اگر بدون رشد شخصیتی یا هرگونه تلاشی می‌توانید به هدفتان برسید، در‌ واقع هدفی تعیین نکرده‌اید؛ بلکه تنها یک سری اقدامات برای بهبود شرایط خودتان تعیین کرده و انجام داده‌اید.

۳. هدف گذاری خارج از حیطه کنترل شخصی

شما مسئول زندگی و اعمال خود هستید؛ این همان چیزی است که در کنترل مستقیم شما قرار دارد؛ از همین رو، هدفگذاری‌هایی که به دیگران وابسته هستند، موفقیت شما را در حیطه کنترل آنان قرار می‌دهد؛ بنابراین به خاطر داشته باشید که اهدافتان را روی مواردی متمرکز کنید که در کنترل آنها توانمندی دارید.

۴. نحوه هدف گذاری برای دیگران

اصرار‌کردن برای تغییر دیگران هدف مؤثری محسوب نمی‌شود؛ چراکه هیچ کنترلی روی چنین اهدافی نخواهید داشت؛ به‌علاوه، شما برای تعیین سبک زندگی دیگران یا تغییر آن، هیچ‌گونه حقی ندارید؛ با این حال، اشکالی ندارد که نظر یا ترجیحات شخصی خود را بیان کنید؛ برای مثال، می‌توانید بگویید که «دوست دارم که سیگارکشیدن را ترک کنی»؛ اما نمی‌توانید روی این تغییر اصرار کنید.

۵. تمرکز روی چیزهایی که نمی‌خواهید

بدیهی است که هیچ‌یک از ما نمی‌خواهیم فرد فقیر، نگون‌بخت و بیماری باشیم؛ بنابراین تعیین چنین خواسته‌ای، ساده است؛ با این حال، باید بدانیم که دقیقا باید چه کارهایی را در زندگی‌مان انجام دهیم و برای دانستن این موضوع نیز باید بدانیم که قصد داریم به چه چیزهایی برسیم. برای این منظور می‌توانیم روی جنبه مثبت هر چیزی تمرکز کنیم؛ برای مثال، می‌توانیم اهدافی مانند ثروتمندتربودن، شادتر زندگی‌کردن و سالم‌تر‌بودن داشته باشیم؛ سپس اهداف دقیق‌تری در راستای رسیدن به آنها تعیین کنیم.

۶. داشتن اهداف کلی در هدف گذاری

یک اشتباه در هدف گذاری انتخاب اهداف کلی است.

اهداف کلی، معمولا قابلیت بسیاری پایینی در الهام‌‌بخشی و خلق انگیزه دارند؛ برای مثال، فرض کنید که هدفی مانند ثروتمندتربودن، شادتر زندگی‌کردن یا سالم‌تر‌بودن داشته باشید. آیا هدف «ثروتمندتربودن»، به‌نظر شما معنی خاصی دارد؟ با به‌دست‌آوردن پول بسیار کمی نیز می‌توانید بگویید که نسبت به گذشته ثروتمندتر شده‌اید؛ اما آیا این موضوع، در زندگی شما تغییری ایجاد می‌کند؟

بدیهی است که پاسخ به این سؤال «خیر» است؛ بنابراین باید تلاش کنید که در هدفگذاری خود دقیق‌تر باشید؛ برای مثال، باید مشخص کنید که قصد دارید تا چه اندازه ثروتمند باشید؟ تعریف شما از خوشبختی یا سالم‌بودن چیست؟

۷. علاقه بیش‌ازحد به کامل‌بودن

کمال گرایی بیش‌از‌حد و تمایل به بی‌نقص انجام‌دادن هر کاری، موجب می‌شود تا در آینده مشکلاتی برای خود به وجود آورید؛ بنابراین به یاد داشته باشید که انسان، موجودی جایزالخطا است؛ شما نیز ممکن است که به‌اشتباه تصمیماتی بگیرید یا خطاهای کوچک و بزرگی را مرتکب شوید؛ پس در هدف گذاری خود، به این موضوع توجه داشته باشید که هر هدفی که به کمال مطلق نیاز داشته باشد، به شکست محکوم می‌شود.

۸. واقع‌گرا‌نبودن

از جمله اشتباهات رایج دیگری که در هدف گذاری رخ می‌دهند، واقع‌گرایانه نگاه‌نکردن به برخی از آنها است؛ به همین دلیل، برای پرهیز از چنین اشتباهاتی، باید اهدافی را برای خودتان تعیین کنید که دست‌یافتنی باشند؛ با وجود این، به‌طور تقریبی، می‌توانیم بگوییم که هریک از افراد می‌توانند به تمام چیزهایی که در ذهن خود دارند، برسند؛ با این حال، احتمال دارد که برخی از موارد نیز مدت زیادی زمان ببرند؛

به‌عبارت بهتر، باید به خاطر داشته باشید که هرچقدر که هدفی دست‌یافتنی باشد، هنوز هم برای تحقق‌بخشیدن به آن، به زمانی کافی نیاز دارید؛ برای مثال، هیچ‌کس نمی‌تواند در طول یک هفته، در دو ماراتن به دونده‌ای حرفه‌ای تبدیل شود؛ پس در نحوه هدف گذاری

 می‌توانید از اهداف کوچک شروع کنید و به‌تدریج به اهداف بزرگ‌تر خود برسید؛ کافی است که اهداف خود را با دید واقع‌گرایانه‌تری تعیین کنید.

چند روش برای هدف گذاری؛ کدام یک بهترین است؟

حال که به اهمیت هدف گذاری پی‌برده‌ایم به سراغ معرفی چند روش مختلف برای هدف گذاری می‌رویم:

تفاوت هدف با مفاهیم مشابه

چرا آگاهی از تفاوت‌ هدف با مفاهیمِ مشابه‌ش مهم است؟ در ادامه دلایلی را آوردیم که مشخص می‌کند چرا باید این تفاوت‌ها را بدانیم:

تمام این مفاهیم ابزارهایی برای موفقیت هستند؛ بنابراین باید با مفهوم همۀ آن‌ها آشنا باشیم؛

باید تفاوت این مفاهیم را بدانیم تا آن‌ها را به‌جای هم استفاده نکنیم؛ فرض کنید خودروی شما خراب شده باشد. اگر برای ترمیم آن از ابزار اشتباهی استفاده کنید، آیا مشکل شما حل می‌شود؟ قطعاً نه… .

خب حالا می‌توانیم به تعریف هدف و تفاوت آن با مفاهیم مشابه‌ش بپردازیم.

تفاوت هدف و چشم‌انداز

حالا که با مفهوم هدف آشنا شدید،‌ می‌توانیم به بررسیِ مفاهیم مشابه آن بپردازیم. یکی از این مفاهیم چشم‌انداز است. چشم‌انداز آیندۀ مطلوب ماست که باید ویژگی‌های زیر را داشته باشد:

متهورانه باشد؛ یعنی بیشتر از امکان ما باشد؛

راجع به آینده باشد؛

سنجش‌پذیر باشد.

شاید بتوان تفاوت‌های هدف با چشم‌انداز را به‌صورت زیر فهرست کرد:

چشم‌انداز بُرد بیشتری نسبت به هدف دارد؛ به‌عبارتی طولانی‌تر است و تحقق آن به زمان زیادتری نیاز دارد؛

باید این نکته را به یاد داشته باشیم که همیشه :

هدف از چشم‌انداز سیال‌تر است؛

هدف می‌تواند خیلی کوچک باشد؛ مثلاً در یک بازۀ زمانی هدف ما در مدیربان برگزاری ۱۰ لایو در عرض یک هفته در صفحۀ اینستاگرام‌مان بود؛

هدف فقط یک نقطه مشخص  را نشانه می‎گیرد؛ درحالی‌که چشم‌انداز یک محدودۀ زمانی مشخصی دارد نه یک نقطه زمانی مشخص؛ به‌عبارتی چشم‌انداز از هدف خیلی جامع‌تر است.

چشم انداز

چشم‌انداز در حوزۀ فردی غالباً ۵، ۱۰ و ۲۰ساله و در حوزۀ کسب‌وکاری ۱۰، ۱۵ و ۲۰ساله نوشته می‌شود؛ در بعضی از کسب‌وکارها مثل صنعت فولاد این عدد به ۵۰ سال هم می‌رسد؛ زیرا در این صنایع فناوری خیلی کند تغییر می‌کند.

شاید بتوانیم به این صورت بگوییم که چشم‌انداز مجموعۀ اهدافی است منطبق بر یک سری شاخص که ما را به نقطه‌ای مشخص می‌رساند. در دلِ چشم‌انداز جهت، ارزش‌های بنیادی، شناسایی محیط و. . . وجود دارد.

مثال: چشم‌انداز مدیربان این است که تا ۲۰ سال آینده مرجع حمایت‌گری کسب‌وکارها در خاورمیانه باشد.

نکته: هدف و چشم‌انداز دوایری هستند که در زمینه‌هایی باهم هم‌پوشانی دارند.

تفاوت هدف و رسالت

لازم است که قبل از اینکه به تعریف رسالت بپردازیم، به این نکته اشاره کنیم که بحث‌های انتزایی که به تفاوت بین رسالت و مأموریت و mission می‌پردازند، مانع کاربردی‌بودن موضوع می‌شود.

بین رسالت، mision ( مأموریت ) تفاوت زیادی وجود ندارد.

راسل ایکاف

راسل ایکاف رسالت را این‌طور تعریف می‌کند: «رسالت، سرزمینِ موعود برای مسیحیان در جنگ صلیبی است.»

شاید بهترین پاسخ برای این سؤال که رسالت من (چه در حوزۀ فردی و چه در حوزۀ کسب‌وکاری) چیست؟

یافتنِ پاسخِ این سؤالات باشد: ماهیتِ من از بودن در اینجا چیست؟ زِ کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟

مثال: مدیربان رسالت خودش را کمک به آدم‌ها و کسب‌وکارشان می‌داند.

مثال : یک پزشک رسالت خودش را کمک به سلامت همه انسان های جهان در طول عمر خویش می داند

مثال : یک استاد و مدرس و یک مربی مهارت های فردی ، رسالت خویش را کمک به ارتقای سطح مهارت های فردی افراد برای رشد در جامعه می داند

ارزش

من برای رسیدن به این هدفِ ارزشی باید هدف گذاری کنم و برای خودم شاخصی در نظر بگیریم، هر روز زمانی را برای یادگیری اختصاص دهم و کل سبک زندگی‌ام سوار و منطبق بر مدل یادگیرندگی باشد؛ به این معنی که مدل زندگی من طوری طراحی شود که همیشه در حال یادگیری باشم.

تفاوت هدف و ارزش

ارزش عاملی است که در انتخاب‌ها و تصمیمات ما خودش را نشان می‌دهد، همیشه جاری و با ماست و هیچ‌جایی تمام نمی‌شود؛ مثل اکسیژن و خون. اهمیت ارزش هم به‌اندازۀ اکسیژن برای هر انسانی مهم و کلیدی است. به‌عنوان مثال ارزش من در زندگی می تواند یادگیری مستمر و بی‌وقفه باشد.ارزش ها یکی نیستند بلکه می توانند چندین مورد با الویت های متفاوت باشند.

لازم به ذکر است که ارزش ها از یک فرد تا فردی دیگ فرق می کنند .به همین دلیل است که اکثر وقت ها به آنها ارزش های فردی اطلاق می شود نه ارزش به تنهایی 

ارزش ها قابل اندازه‌گیری نیست؛ اما قابلیت ارتقا دارد و در سبک زندگی من خودش را نشان می‌دهد؛ گفتنی است که ارزش می‌تواند در دل اهداف جای گیرد؛ به این معنی که یادگیری مستمر و بی‌وقفه می‌تواند یکی از اهداف من باشد؛ به‌عبارتی هدف من می‌تواند این باشد که به فردی یادگیرنده تبدیل شوم.

تفاوت هدف و آرزو و رؤیا

آرزو خواسته‌ای دور اما دست‌یافتنی است؛ اگر بخواهم تفاوت هدف، آرزو و رؤیا را در قالب مثال توضیح دهم،‌ می‌توانم بگویم که :

چشم‌انداز من : تبدیل شدن به بهترین مربی و مشاور  برگزاریِ پروژۀ های تغییر و تحول فردی و بیزینسی در سطح کشور  در سال 1392 بود. تحقق این چشم‌انداز در ۱۰ سال بعد برای من آرزو محسوب می‌شد؛ اما با تلاش های بی وقفه من این موردها،همگی  محقق شدند. بنابراین آرزوها با وجود دوربودن محقق‌شدنی هستند.

رویا

رؤیا خواسته‌ای بسیار دور و دست‌نایافتنی است؛  برای همین است که به افرادی که خیلی خیلی بزرگ و غیر ممکن فکر می کنند ،می گویند اینقدر رویایی فکر نکن ، بیا هدفگذاری کنیم و واقعی تر بیندیشیم.مثلا این جمله می تواند یک رویا باشد نه یک هدف

منی می خواهم در طول یکسال ۱۵ بار به کُرۀ ماه سفر کنم .باید گفت که . این خواسته شبیه رؤیاست.زیرا  شاید یک بار آن بشود که  محقق شود؛ اما بیشتر از آن تقریباً دست‌نایافتنی است.و بسمت رویا شدن میل می کند.

تفاوت هدف و انگیزه 

انگیزه موتور حرکت به‌سمت هدف است. هر انسانی ممکن است گاهی اوقات انگیزۀ کافی برای کارکردن نداشته باشد. درواقع، هیچ انسان تنبلی روی کرۀ زمین وجود ندارد؛ اما انسان‌های بی‌انگیزۀ زیادی وجود دارند.

یعنی باید بین انسان های تنبل و انسان های بی انگیزه کمی تفاوت قائل شد.و این را باید بگوییم که بی انگیزگی یک حالت و یک Cndition است که گاهی برای یک انسان پیش می آید ولی تنبلی یک خصیصه است .خصیصه ای که در ظول عمر یک شخض به کرات دیده شود.

ولی باید این نکته را نیز در نظر داشت که با دیدن هر انسانی که در یک شرایط خاص حوصله تصمیم گیری ، حرکت و اقدام در مسیر هدف هایش را نداشته ، نباید فورا واژه تنبل را اطلاق نمود.

در یک جمله بی انگیزگی ،حالتی ست موقت که طبیعی است ،ولی چنانچه بخواهد به تعداد زیاد در زندگی یک شخص تکرار شود ، باید در مورد مداوای این حالت دقت نمود زیرا احتمال تبدیل شدن به خصیصه ای به اسم تنبلی را دارد.

خب اینجا این سؤال مهم مطرح می‌شود که وقتی انگیزه نداریم، چه کنیم؟ اجازه دهید جواب این سؤال را از زبان نقاشی بزرگ بدهیم. وقتی از این نقاش بزرگ می‌پرسند: «وقتی انگیزه نداری، چه‌ می‌کنی؟ » نقاش می‌گوید: «نقاشی می‌کشم؛ زیرا با کشیدن نقاشی تابلوی آن را می‌فروشم و از فروش آن انگیزۀ مضاعف برای کشیدنِ نقاشی پیدا کنم»

ارتباط هدف با اراده و انگیزه 

سعی می کنیم این قسمت را با ذکر یک مثال پیش ببریم :

در واقع یک انسان با اراده ، پیش از آنکه دست به اقدام و عمل بزند ،یک انگیزه ای در وجود او بوده است که این انگیزه رفته رفته به مقداری رسیده است که از آن به بعد باعث ایجاد اراده در شخص می شود و اراده نیز باعث دست به مهره شدن و دست به اقدام زدن می شود .

یعین در یک کلام ایجاد حس انگیزه یک مرحله قبل از ایجاد اراده در فرد می باشد.

مثال: یک نقاش را در نظر بگیرید. درحقیقت، کاری که نقاش انجام می دهد برگرفته از یک اراده است. اراده بارها و بارها از انگیزه قیمتی‌تر است. اراده باعث می‌شود دست به اقدام بزنیم؛ اقدامی که نتیجۀ آن باعث می‌شود انگیزه پیدا کنیم. انگیزه و اراده بنزینِ حرکت به‌سمت هدف هستند.

مثال: همان طور که نیتروژن تقویت‌کنندۀ بنزین ماشین برای حرکت است، انگیزه تقویت‌کنندۀ حرکت به‌سمت هدف است.

چه ارتباطی بین اهداف وجود دارد؟

همانطور که می دانید هر انسانی می تواند چندین هرف ،حتی در مسیریک آرزو داشته باشد.

یعنی هدف هایی که انسان برای رسیدن به یک آرزو برای خودش لحاظ می کند ، چیزی شبیه پله های یک نبردبان هستند.که باید یکی پس از دیگری و به ترتیبی که قرار دارند طی شوند تا از آن نبردبان (که در این مثال آرزوی ما است ) بالا برویم.

مثال :

آرزوی من :

من می خواهم یک پزشک بشوم 

اهداف من :

1- گرفتن مدرک دیپلم

2- قبولی در امتحان کنکور

3- دریافت مدرک پزشکی

هر هدفی در درازمدت ابزاری برای هدفی بزرگ‌تر می‌شود؛ فرض کنید هدف من کسب درآمدِ ۵میلیون تومانی در ماه باشد. این هدف در درازمدت و در فاصلۀ طولانی‌تر ابزاری برای خرید لباس می‌شود. خریدنِ لباس می‌تواند هدف دیگری از من باشد: هدف کسب آبرو.

چه ارتباطی بین هدف و اقدام‌کردن وجود دارد؟

گام بعد از نوشتن هدف هدف گذاری ، برنامه ریزی برای رسیدن به هدف است. این برنامه ریزی درواقع همان اقدام‌کردن است. قطعاً تنها رؤیاپردازی برای رسیدن به هدف ما را به جایی نمی‌رساند.

در حقیقت یکی از فاحش ترین تفاوت های بین انسان ، همین مرحله است ، یعنی خیلی ها هد دارند ، هدفگذاری هم می کنند.برنامه ریزی هم می کنند ولی به مرحله اقدام که می رسند ، دچار بی حوصلگی ، یا بی انگیزگی می شوند و در همین مرحله متوقف می شوند.

و دیگر به هدفشان نمی رسند.اتفاقا تعداد این نفرات خیلی خیلی بیشتر از افرادی است که شکست خورده اند.در واقع این افراد هم در درازمدت خودشان را یکجور انسان شکست خورده تصور می نمایند.

حوزه های هدف گذاری

حالا که بحث به اینجا کشیده شد ، چه خوب است که از خود بپرسیم که در چه حوزه هایی می توان هدفگذاری کرد ؟

که در پاسخ باید گفت :

هدف گذاری مهارتی است که می‌توانیم آن را در همۀ حوزه‌های زندگی به کار ببریم. ازجمله حوزۀ مالی، تحصیلی، شغلی یا کسب و کاری، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، مدیریت و… .

در دوره رسالت فردی و هدفگذاری همه این موارد را بتفصیل آموزش داده ایم که هدفگذاری متعادل چیست ؟

چرا انسان هایی علیرغم رسیدن به اهدافشان احساس خوشبختی نمی کنند؟

چگونه هدفگذاری کنیم که در پایان عمر احساس پشیمانی نکیم

و سایر توصیه های آموزشی دیگر که یک انسان هدفمند باید آنها را هم بداند و هم به مرحله اجرا بگذارد.

 

منظور از هدف گذاری در حوزه مالی چیست؟

در ادامه بحث بالا یکی از حوزه های هدفگذاری که اکثر انسان ها ،اساسا با این نیت وارد دوره های آموزشی هدفگذاری می شوند را برای شما توصیح می دهیم.

یکی از تفاوت‌های انسان‌های هدفمند و بی‌هدف در این است که معمولاً انسان‌های هدفمند مشکل مالی ندارند. به نظر شما برای رسیدن به اهداف مالی در زندگی چه باید کرد؟

حتماً شما هم تا‌به‌حال در حوزه مالی هدف گذاری کرده‌اید. پیشنهاد می‌کنیم قبل از شروعِ بحث چند دقیقه فکر و تجربیات قبلی‌تان را یادداشت کنید.

هدف گذاری در حوزه مالی به این معناست که در یک بازۀ زمانیِ مشخص به سطح دل‌خواهی از وضعیت اقتصادی برسیم. این کار لزوماً با افزایش حقوق یا درآمد ممکن نیست؛ مثلاً شما می‌توانید با قناعت‌کردن جلوی خیلی از هزینه‌های غیرضروری زندگی را بگیرید.

فرض کنید برای تولد همسرتان ۵میلیون تومان کنار گذاشته‌اید و قرار است مهمانی مفصلی بگیرید. اما همسر شما بیشتر از مهمانی به محبت شما نیاز دارد؛ بخشی از هدف گذاری مالی شما می‌تواند این باشد: «به‌جای صرف ۵میلیون برای تولد به همسرم هدیۀ واقعی و موردنیاز او را می‌دهم. با این کار هم در هزینه‌های زندگی‌مان صرفه‌جویی می‌کنم و هم به اهداف مالی در زندگی مان می‌رسیم.»

یادآور می شویم که هدفگذاری ، روش های متنوعی دارد ولی مرسوم ترین و رایجترین آنها را معمولا در دوره های آموزشی ، اساتید تدریس می کنند .ما در اینجا به معرفی بعضی از این شیوه ها می پردازیم .

روش اول: هدف گذاری اسمارت SMART

شاید بتوان گفت هدف گذاری با تکنیک  اسمارت شناخته‌شده‌ترین و معروف‌ترین روش هدف گذاری است.

هرکدام از حرف‌های کلمه SMART معرف ویژگی‌های این هدف گذاری هستند. یک هدف اسمارت هدفی است که اول‌ازهمه مشخص (Specific) باشد. اول‌ازهمه باید مشخص کنیم که دقیقاً چه می‌خواهیم. این هدف در وهله دوم باید قابل‌اندازه‌گیری (Measurable) باشد. یک هدف اسمارت همچنین باید قابل‌دسترس (Achievable)، واقع‌بینانه (Realistic) و در آخر داری محدوده زمانی (Time bounded) باشد. این‌گونه که شما یک محدوده زمانی خاصی برای دستیابی به آن را مشخص کنید.

هدف گذاری اسمارت در کنار مزایایی که دارد، محدودیت‌های مهمی نیز دارد که ما در مقاله‌ای جداگانه به آن پرداخته‌ایم. برای خواندن این مقاله جذاب، روی لینک زیر کلیک کنید:

 روش دوم: هدف گذاری HARD

این نوع هدف گذاری به نسبت هدف گذاری اسمارت کمتر شناخته شده است.

حرف H معرف کلمه Heartfelt است و به این معنی است که شما باید انگیزه درونی برای هدفتان داشته باشید؛ یعنی باید قلباً و عمیقاً از درون هدفتان را بخواهید.

حرف A معرف کلمه Animated است و به این معنی است که شما چشم‌انداز مناسبی از هدف‌ و مسیرتان داشته باشید. در واقع شما باید بتوانیم یک تصویر منظم و منسجم از هدف و مسیرتان برای خود مشخص کنید.

حرف R معرف کلمه Required است و به این معنی است که شما باید آنچه را که نیاز است برای هدفتان انجام دهید فراهم کنید. باید از خود بپرسید که من امروز چه کاری باید برای رسیدن به هدفم انجام دهم؟ هفته آینده چطور؟ ماه آینده چه؟ شش ماه بعد چطور؟ به‌صورت کلی شما باید از تعهدات و کارهایی که باید انجام دهید آگاه باشید.

حرف D معرف کلمه Difficult است و به این معنی است که هدف شما باید یک هدف دشوار باشد. در واقع یک هدف باید بتواند به اندازه کافی شما را به چالش بکشد و شما را به سمت رشد خود حرکت دهد.

روش سوم: هدف گذاری WOOP

هدف گذاری WOOP نیز یک روش دیگر برای هدف گذاری است که احتمالاً کمتر از آن شنیده‌اید.

حرف W معرف کلمه Wish است و به این معنی است که شما باید یک قصد و میل درونی برای هدفتان داشته باشید. در واقع فرد باید هدفش را بخواهد و انگیزه درونی و بیرونی خود برای آن را مشخص کند.

حرف O نیز معرف کلمه Outcome و به معنی نتیجه است. در واقع فرد باید نسبت به نتیجه‌ای که انتظارش را دارد آگاه باشد و سپس جزییات نتیجه و کارهای لازم برای رسیدن به آن نتیجه را نیز مشخص کند.

حال به حرف سوم این روش هدف گذاری می‌رسیم که معرف کلمه Obstacle به معنی چالش و یا سختی است. در واقع شما باید در ابتدای مسیر بعضی از چالش‌ها و سختی‌هایی که پیش رویتان خواهد بود را مشخص کنید.

آخرین حرف نیز P است که معرف کلمه Plan به معنی برنامه است. در واقع در مرحله آخر ما باید یک برنامه برای مسیر خود بچینیم و برای رسیدن به اهدافمان برنامه‌ریزی کنیم.

چند نکته که هدف‌گذاری‌تان را بهتر می‌کند!

حال که برخی از روش‌های مختلف هدف گذاری را بررسی کرده‌ایم، لازم است به چند نکته که حین هدف گذاری باید به آن توجه کرد را ذکر کنم.

زیرا صرف دانستن مهارت هدفگذاری کافی نیست 

بصرف اینکه من بدانم که باید چه حوزه هایی را چگونه هدفگذاری کنم کافی نیست 

خلاصه هر علمی قلق ها و فوت های کوزه گری هم دارد که در مورد هدفگذاری هم همینطور است که به بعضی از این نکات مهم در ادامه خواهیم پرداخت.

آیا نوشتن هدف و هدف گذاری شرایط خاصی دارد؟

آیا برای هدف گذاری پیش‌نیازی لازم داریم؟ درست است که فکر کنیم باید به سطحی از آگاهی، مهارت یا تجربه برسیم تا بتوانیم این کار را انجام بدهیم؟

خیر. شرایط پیش‌نیازی وجود ندارد. هر فردی در هر سنی می‌تواند برای رسیدن به اهدافش دست به کار شود؛ تنها دو پیش‌فرض برای هدف گزاری وجود دارد:

تعالی‌خواهی به‌معنی ییشرفت و خروج از وضعیت کنونی. به این معنی که فرد بخواهد از وضعیت حالِ حاضرش خارج شود و به وضعیت بهتری برسد. این تعالی باعث رضایت در فرد می‌شود.

تغییرپذیری. هدف گذاری و تغییرپذیری به هم گره خورده‌اند و هیچ فردی نیست که بخواهد هدفی داشته باشد؛ اما تغییر نکند.

1- اهدافی را انتخاب کنید که متناسب با ارزش‌های شما باشند

ارزشمندی‌ هدف یکی از تأثیرگذارترین معیارها در تلاش ما برای آن هدف است. ما اگر برای یک هدف انگیزه درونی کافی نداشته باشیم، مجبوریم سختی‌های زیادی را در مسیر آن هدف تحمل کنیم. در واقع انگیزه‌های درونی بسیار قدرتمندتر از انگیزه‌های درونی‌اند و برای انتخاب هدف، باید انگیزه‌های درونی‌مان را در اولویت قرار دهیم.

2- ترس گذاری را فراموش نکنید

تیم‌فریس عبارت جالبی (Fear setting) را مطرح کرده که ما آن را ترس گذاری می‌نامیم. در واقع ترس‌ها یکی از مهم‌ترین عواملی هستند که می‌توانند در مسیر رسیدن به اهداف ما را به شدت آزار دهند. به همین خاطر ضروری است که در ابتدای کار ترس‌ها را زیر ذره‌بین قرار دهیم و آن‌ها را واکاوی کنیم.که چطور ؟

شاید بپرسید  مگه میشه که ترس هایمان را شناسایی کنیم ؟

شاید بپرسید مگر ما از ترس هایمان خبر داریم ؟

بله اگر در خصوص ترس ها،کمی اطلاعات داشته باشیم متوجه خواهیم شد که می شود .خیلی خوب هم می شود که نوع ، جنس و مقدار ترس هایمان را تا 90% در مسیر هدفهایمان شناسایی کنیم 

دوستان انسان جایی دچار ترس می شود که اطلاعاتش در خصوص آن رویداد کم باشد

چرا بچه ها و حتی بعضی از بزرگان از تاریکی می ترسند ؟

چون نمی دانند که در آنطرف تاریکی چه اتفاقاتی ممکن است برایشان بیفتد 

مثال :

شاید دیده باشید که در تاریکی یک اتاق خیلی از افراد مخصوصا بچه ها می ترسند ولی با روشن شدن یک چراغ همه ترسشان می ریزد.در واقع این روشن شدن چراغ نبود که ترس آنها را از بین برده است .نه بلکه روشن شدن اتاق باعث دیده شدن فضای اتاق و مطلع شدن آنها از شرایطی که در آن قرار دارند شده است و ترس اشان را از بین برده است.

در تصمیم گیری های زندگی چرا ترس داریم ؟

آنجا هم ،مجددا علت ترس انسانها همان کمبود اطلاعات و آگاهی از شرایط بعد از تصمیم گیری است که موجب ترس آنها می شود .

حال سئوال این است که با همه این تفاسیر برای شناسایی ترس های مسیر هدفگذاری و مدیریت کردن آن ترس ها چه باید کرد ؟

پاسخ یک کلمه است :

افزایش دانش و آگاهی خود در آن نقاطی از مسیر هدفگذاری که احساس می کنیم آگاهی ما کم است 

حال سئوال این است که این مشکل را چگونه باید حل نمایید ؟

پاسخ : آموزش ، آموزش ، آموزش 

به همین دلیل است که انسان های موفق دنیا همه عمرشان در حال آموزش دیدن هستند حتی اگر جزء افراد موفق حوزه کاری خودشان حسوب بشوند ولی هیچگاره خودشان را از آموزش بی نیاز نمی دانند

 

 

 

3- اهدافتان را به قسمت‌های کوچک‌ و مشخص تبدیل کنید

جمله معروفی که همیشه پرسیده می شود :

یک کیلو کالباس را چطوری می شود خورد ؟

لقمه لقمه

هدف شما نباید کلی و گنگ باشد.

برای مثال:

به جای اینکه بگویید «می‌خواهم لاغر شوم» باید دقیقاً مشخص کنید که چقدر می‌خواهید لاغر شوید و آن میزان وزن را در چه مدت زمانی می‌خواهید از دست دهید.

در واقع شما باید هدفتان را که هدفی چند ماهه یا چندساله است به هدفی کوچک‌تر تقسیم کنید و دقیقاً بدانید که به‌طور روزانه و یا هفتگی چقدر باید به آن هدف نزدیک شوید.

4- مراقب عوامل روانی که می‌توانند سد راهتان شوند، باشید

آخرین عاملی که شما حین هدف گذاری باید به آن توجه داشته باشید، سدهای روانی مثل افسردگی و اضطراب‌اند.

خیلی اوقات افراد مدام در زندگی درجا می‌زنند و فکر می‌کنند که کوتاهی از خودشان است و یا جایی از مسیر را اشتباه رفته‌اند. بااین‌حال این افراد باید بدانند که خیلی از اوقات این اختلالات و مشکلات روانی‌اند که سد راه آنان شده.

به همین خاطر ضروری است که در ابتدای راه و حین هدف گذاری عوامل روان‌شناختی که می‌توانند در مسیر ما اخلال ایجاد کنند را بشناسیم و نسبت به مدیریت آن‌ها اقدام کنیم.

ما در این مطلب به هدف گذاری و روش‌های مختلف آن پرداختیم. انتخاب هدف یکی از مهم‌ترین بخش‌های مسیر زندگی ما است. این قدم باید آگاهانه و با دقت برداشته شود. این‌گونه که اهدافی که انتخاب می‌کنیم باید متناسب با ارزش‌های ما باشند، مشخص باشند، واقع‌بینانه و متناسب با توانایی‌هایمان باشند و در نهایت نیز حین هدف گذاری ما باید به ترس‌ها و چالش‌های خود نیز توجه کنیم و بدانیم که چه سختی‌های در ادامه مسیر گریبان‌گیر ما خواهند بود.

گفتارهایی در باب هدف‌گذاری

دن سالیوان (Dan Sullivan)

«اگر بزرگ‌منشی، هدف شما است، فقط امروز می‌توانید به آن دست یابید.»

ارل نایتینگل (Earl Nightingale)

«موفقیت، تحقق تدریجی هدف یا ایدئال ارزشمند شما است.»

میشل کوردا (Michael Korda)

«اگر می‌خواهید در طول مسیر خسته نشوید، پیوسته اهداف بزرگ و بزرگ‌تری انتخاب کنید.»

زیگ زیگلار (Zig Ziglar)

«انتخاب درست هدف، طی‌کردن نیمی از مسیر است.»

آرجی میت (RJ Mitte)

«اگر اهدافتان را مشخص کنید، می‌توانید هر کاری را انجام دهید. کافی است خودتان را به جلو هل بدهید.»

دن سالیوان (Dan Sullivan)

«برای ارزیابی پیشرفت، به عقب و جایی که از آن شروع کرده‌اید نگاه کنید، نه به نقطه ایدئالی که می‌خواهید به آن برسید.»

چند توصیه تجربی - حرفه ای در هدف گذاری حرفه ای

نحوه هدف گذاری حرفه ای ، نیز مثل خیلی از علوم دیگر یک ویترین و ظاهر کار دارد که آنها را باید آموزش دید و مطالعه کرد و یک باطن و پشت پرده کار را دارد که آنها را باید از انسان های با تجربه یعنی مشاور و مربی های خود پرسید از قبیل :

۱. اهداف خود را از طریق ترسیم آینده ایدئال تعیین کنید

هدف گذاری با تصور آینده‌ای شروع می‌شود که در حال حاضر وجود ندارد؛ آینده‌ای که ایدئال زندگی و حرفه‌ای شما را در بر می‌گیرد. برای کسب تصویر بهتری از آینده، سعی کنید آن را با بیشترین جزئیات ممکن تجسم کنید؛ برای مثال، دقیقا چه شکلی است و چه حسی به شما می‌دهد. سپس به این فکر کنید که دقیقا چه کارهایی باید انجام دهید تا آن را به واقعیت تبدیل کنید.

زمانی که تصویر واضحی از آینده ایدئال خود به دست آوردید، نقش ساختار و جهت‌گیری فکری شما شروع می‌شود. هر‌چقدر جزئیات در تصویرسازی اهداف برای شما شفاف‌تر باشد، ذهن شما احساس تملک بیشتری نسبت به نتایج پیدا می‌کند.

۲. اهدافی را که می‌خواهید به آنها برسید، بشناسید

اگر نمی‌دانید هدفتان چیست و چگونه هدفگذاری کنید، چگونه می‌خواهید بفهمید چه زمانی به آن می‌رسید؟

برخی از موفق‌ترین کارآفرینان، چشم‌انداز شخصی و کاری خود را برای ۳ تا ۵ سال آینده مشخص می‌کنند. بعضی از آنها حتی به ۲۵ سال آینده خود فکر می‌کنند؛ آنها اهداف خود را از طریق هدف گذاری، دقیقا طرح‌ریزی می‌کنند، سپس به عقب برگشته و اهداف زمانی تعریف‌شده و قابل‌ارزیابی برای خود تعیین می‌کنند.

اهمیت هدف گذاری کوتاه‌مدت

هدف گذاری ۳ماهه یا ۹۰روزه، کلید دستیابی به اهداف و مرور پیوسته آنها، سنگ‌بنای موفقیت است: آن هدف‌ها سکوی پرتاپ شما به سمت چشم‌انداز بزرگ‌تر و دست‌یافتنی‌تر است. بهتر است ۵ هدف مشخص برای ۹۰ روز آینده خود مشخص کنید که شامل اهداف مالی، استراتژیک، روابط، شخصی و اهدافی هستند که منجر به آزاد‌شدن زمان بیشتری برای شما می‌شوند، اما ذهنتان را متمرکز می‌کنند.

۳. اهداف خود را بنویسید

آیا هنوز از قلم و کاغذ برای یادداشت یا نوشتن ایده‌های خود استفاده می‌کنید؟ افرادی که اهداف خود را روی کاغذ می‌آورند، احتمال بیشتری دارد که به آنها برسند. با نوشتن اهداف روی کاغذ، تعهد شخصی بیشتری برای رسیدن به آنها پیدا می‌کنید.

اهداف در ذهن شما جای گرفته‌اند.ضمیر ناخودآگاه شما به‌دنبال فرصتی می‌گردد تا آنها را به واقعیت بدل کند. اهداف ثبت‌شده، مکانی را برای شما فراهم می‌کنند تا در مواقع مشکلات به آن رجوع کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا خود را بازیابید و تمرکز و انگیزه بیشتری برای رسیدن به اهدافتان پیدا کنید.

8DBYAAAAASUVORK5CYII=

 

۴. اهدافی واضح تعیین کنید

یکی از نکات ضروری در دانستن اینکه چگونه هدف گذاری کنید، تعیین ضرب‌الاجل‌های واقع‌بینانه و معیارهایی برای ارزیابی آنها است. ذهن شما برای جدی‌گرفتن اهداف به آنها نیاز دارد؛ همچنین این کار باعث می‌شود که در مسیر رسیدن به اهداف خود مسئولیت‌پذیری بیشتری داشته باشید؛ در غیر این صورت، ممکن است احساس کنید که «هر وقت توانستید به آنها می‌رسید» و به ‌اندازه کافی احساستان را درگیر نتایج یا خروجی‌ها نمی‌کنید. ضرب‌الاجلی که برای هر هدفگذاری مشخص می‌کنید باید چالشی، هیجان‌انگیز و در عین حال دست‌یافتنی باشد. درباره تأثیری فکر کنید که رسیدن به هر هدف می‌تواند بر زندگی شخصی و کاری شما داشته باشد.

۵. خود را مسئول رسیدن به اهداف خود بدانید

این نکته اهمیت هدف گذاری ر ا چندین برابر می‌کند: اگر کارآفرین مستقلی هستید که به‌تنهایی بار مسئولیت را به دوش می‌کشید، مسئول‌دانستن خود به‌تنهایی می‌تواند دشوار باشد؛ اما مسئولیت‌پذیری، کلید رسیدن به موفقیت است. تلاش برای رسیدن به اهداف با کمک راهنمای کسب‌و‌کار یا در‌میان‌گذاشتن اهداف با همتایان، خانواده یا تیم، در مسیر رسیدن به اهداف به شما انگیزه می‌دهد تا به چیزی که گفته‌اید عمل کنید؛ در این حالت است که واقعا احساس مسئولیت و تعهد خواهید کرد.

همچنین انجام این کار در هدفگذاری، به شما انگیزه می‌دهد تا سطح توقعتان را بالا ببرید و به چیزهایی برسید که فکرش را نمی‌کرده‌اید. احساس مسئولیت، شما را برای رسیدن به اهدافتان بیشتر تحت‌فشار قرار می‌دهد، به‌طوری که انگیزه بیشتری برای عملی‌کردن کارها پیدا می‌کنید؛ همچنین خلاقیت بیشتری را در شما ایجاد می‌کند.

وقتی دور خود را با افرادی پر می‌کنید که به شما اعتماد دارند و برایتان احترام قائل هستند، ایده‌ها و افکار جدیدی به ذهنتان خواهد رسید.

۶. با خرد‌کردن اهداف خود، به آنها دست یابید

8BopEB26wunPUAAAAASUVORK5CYII=

همه ما می‌دانیم که یادگیری نحوه هدف گذاری، فقط شروع داستان است و تا رسیدن به انتهای مسیر و آگاهی کامل درمورد اینکه چگونه هدفگذاری کنید، راه زیادی باقی مانده است. فرایند هدفگذاری و رسیدن به اهداف باید لذت‌بخش و محرک باشد و هر روز شما را به سمت جلو سوق دهد.

در مسیر دست‌یابی به هدف، باید چیزی جدید راجع به خود کشف کنید که شما را به جلو هدایت کند. در این مسیر چیزهای مهمی یاد خواهید گرفت.

۵. در تلاش برای رسیدن به هدف، از سرمایه‌گذاری احساسی غافل نشوید

هر‌چقدر هدف گذاری قوی‌تری داشته باشید و از لحاظ احساسی، بیشتر با هدف خود درگیر شوید، نتایج بهتری خواهید گرفت. پیشرفت و انگیزه‌های شما،  باعث می‌شود تا همه جنبه‌های کاری و شخصی خود را پیرامون نتایج مطلوب تنظیم کنید.

اگر یکی از اهداف شما، استفاده حداکثری از زمان برای تمرکز روی فعالیت‌های بزرگ‌تر باشد، می‌توانید هر روز پیشرفت خود در مسیر دست‌یابی به آن را به‌وضوح ارزیابی کنید. همه حیطه‌های زندگی شما از طریق هدفگذاری و رسیدن به آن تغییر خواهند کرد.

۷. از طریق رسیدن به اهداف خود، آینده را تعیین کنید

ما شخصا مسئول آینده خود هستیم؛ پس باید مسئولیت آنچه را که می‌توانیم به آن تبدیل شویم، بپذیریم و باور داشته باشیم که می‌توانیم آینده ایدئال خود را خلق کنیم.

وقتی ندانید که چگونه هدفگذاری کنید و روی مواردی که وقت خود را صرف آنها می‌کنید و مواردی که می‌خواهید روی آنها تمرکز کنید کنترل ندارید، دیگران به‌راحتی می‌توانند شما را از مسیر منحرف کنند. با هدف‌گذاری، نسبت به همه اتفاقاتی که شما را به این نقطه رسانده است آگاه می‌شوید؛ گذشته خود، چه مثبت و چه منفی، را درک می‌کنید و از آن درس می‌گیرید.

هدف‌گذاری به شما کمک می‌کند تا تصویری از آینده دل‌خواه خود داشته باشید و از این طریق، کنترل لحظه‌به‌لحظه زندگی خود را به دست بگیرید. وقتی به اهدافتان می‌رسید، در همه حیطه‌های زندگی احساس آزادی بیشتری خواهید کرد.

۸. از هدف گذاری در همه حیطه‌های زندگی خود استفاده کنید

هدف گذاری و یادگیری نحوه رسیدن به آنها، فقط مختص کسب‌و‌کار نیست، بلکه می‌تواند سوخت رسیدن به موفقیت در همه جنبه‌های زندگی از جمله سلامتی، مالی، روابط، تناسب اندام و رشد شخصی باشد.

کلید دانستن اینکه چگونه هدفگذاری کنید، درک و شناخت انگیزه‌ها و اشتیاق رسیدن به آنها است. چرا آنها مهم هستند؟ وقتی به آنها برسم چه احساسی خواهم داشت؟ آنها چه تفاوتی ایجاد خواهند کرد؟ وقتی به این مرحله از آگاهی برسید، بهتر می‌توانید اهداف خود را با عادت‌های ضروری برای تحقق آنها هماهنگ کنید.

هدفی تعیین کنید که اهمیت داشته‌باشد، نه این‌که فقط آسان باشد

مغز انسان به واکنش‌های احساسی ما پاسخ می‌دهد، در نتیجه زمانی که اهداف ساده‌ای را برای خود تعیین می‌کنیم، بررسی آنها نیز راحت‌تر می‌شود. زیرا تعیین اهداف آسان، کاری راحت است. افراد معمولا برای رسیدن به خوش‌بینی هنگام تغییر، هدف‌های ساده ای نیز تعریف می‌کنند. هدف معنادار، در حقیقت شما را برای تغییر نیز آماده می‌کند. اما برای تغییر باید عزم زیادی داشته باشید. به خودتان وقت بدهید و در مورد این که در زندگی به دنبال چه تجربه ای هستید و چه مسیری را می‌خواهید طی کنید، فکر کنید. مک گونیگال می‌گوید برای هدفگذاری نسبت به برنامه سال آینده فکر کنید و سپس دلیل آن را از خودتان بپرسید. به گفته‌ی این روانشناس بهتر است در مورد چیزی فکر کنید که بیشترین اهمیت را برای شما داشته‌باشد.