اکثر افراد به موضوع انگیزه علاقهمند هستند.
افراد زیادی هم با چالش بی انگیزه بودن دست و پنجه نرم میکنند.ولی نمی دانند که چطوری آنرا مدیریت کنند.همه دلشان می خواهد که انگیزه اشان دست خودشان باشد که در لحظات ضروری بتوانند آنرا به اندازه ای که لازم است افزایش دهند ، ولی همانطور که گفتیم نمی دانند که چطور .
بدتر از آن ،افرادی هستند که نمی دانند مشکلشان از کمبود انگیزه است .و کلماتی خوشگل و جوان پسند روی آن می گذارند .از جمله : فعلا حسش نیست.امروز روی مد نیستم.فعلا حوصله ندارم.ولی همه می دانیم که همه این حرفه ا ریشه در جایی دیگر یعنی انگیزه دارد.
اما به خوبی میدانیم که ما معمولاً به صورت مطلق بی انگیزه نیستیم.یعنی اینطور نیست که انگیزه ما صفر صفر دیگه باشه و ما هیچ انگیزه ای در وجودمان نداشته باشیم.نه اینطور نیست.بلکه نسبت به هدفی که داریم و کاری که می خواهیم انجام بدهیم ، معمولا یک سطحی از انگیزه را نیاز داریم که اگر انگیزه ما به آن سطح نباشد ،می گوییم انگیزه نداریم که بهترش این است که بگوییم انگیزه لازم برای این کار را ندارم .
پس مه ما می دانیم که معمولاً احساس میکنیم برای فعالیت یا هدفی که مد نظرمان است، به اندازهی کافی انگیزه نداریم.
حتی کسی که میگوید دیگر انگیزهی خود را از دست داده و قصد دارد خودکشی کند، برای خودکشی به عنوان یک رفتار انگیزه دارد؛ پس احتمالاً منظورش از بی انگیزگی این است که انگیزهی خود را برای ادامه زندگی از دست داده است.
بنابراین منطقی به نظر میرسد که زمان کوتاهی را به اصطلاحهای انگیزه و انگیزاننده و انگیزش اختصاص دهیم تا بهتر و شفافتر بدانیم از چه چیزی حرف میزنیم.
با این کار، هم میتوانیم خودمان را بهتر مدیریت کنیم و هم خواهیم توانست رفتار دیگران را بهتر و عمیقتر بفهمیم.
این ویژگی میتواند توانایی ما را در مدیریت دیگران نیز بهبود دهد.
بهتر است که ، کمی به مفهوم انگیزه بیشتر فکر کنیم
سئوال 1) آیا انگیزه را تقریباً معادل شوق به کار میبرید؟
سئوال 2) آیا انگیزه را شکلی از هدفمند بودن میدانید؟
سئوال3 ) انگیزه داشتن از جنس احساس است یا منطق؟
سئوال4 ) آیا نیاز میتواند به تنهایی انگیزه هم ایجاد کند؟
سئوال5 ) وقتی در مدیریت از انگیزش حرف میزنیم منظورمان چیست؟
این ها در واقع سئوالاتی هستند که در حوزه انگیزه باید بطور شخصی و در خلوت خود به آنها فکر کنیم.زیرا تاثیر بسیار زیادی در ادامه راه برای تولید انگیزه و روش های تولید آن برای خود ما دارد.
تعریف انگیزه چیست؟
پیش از هر چیز به این نکته توجه داشته باشیم که انگیزه و انگیختن و برانگیختن از یک خانواده هستند.
در زبان انگلیسی هم Motivation با Move و Motion از یک خانواده است. بنابراین به عنوان نخستین پیشزمینهی ذهنی میتوان گفت انگیزه باید برخاستن و اقدام کردن و حرکت را به همراه داشته باشد.
اگر کتابهای دانشگاهی در زمینه انگیزش و هیجان را مطالعه کنید، تعریفهای مشابهی را خواهید دید.
در اینجا بعضی از تعریفهایی را که تقریباً بین اکثر افراد و حتی کتاب های مرتبط نیر مشترک است با هم مرور میکنیم:
تعریف انگیزه
هنگام بررسی تعریف انگیزه در کتابهای مختلف، معمولاً با سه مولفهی اصلی مواجه میشوید (مثلاً کتاب Work Psychology):
- جهت (Direction)
- پافشاری (Persistence)
- شدت (Intensity)
به عبارت دیگر، انگیزه باعث میشود که رفتارهای فرد دارای جهت و هدف مشخص باشد.
همچنین انگیزه خود را در قالب پافشاری (در رویارویی با موانع و مشکلات) نشان میدهد.
سومین مولفه هم میزان انرژی و شدت عمل است.
پس اگر رفتار خود را مثلاً در زمینهی هدف استقلال مالی از خانواده با رفتار سال گذشتهی خود مقایسه میکنید، در صورتی میتوانید بگویید انگیزهی شما بیشتر از سال گذشته است که:
انتخابها و تصمیمهای شما بیش از گذشته در راستای استقلال مالی باشد.
بیشتر از سال گذشته بر این هدف اصرار داشته باشید و بیش از پیش، آماده باشید که سختیها و موانع احتمالی در این مسیر را تحمل کنید.
با شدت بیشتر از سال قبل، برای رسیدن به این هدف انرژی بگذارید و تلاش کنید.
برایند این سه مولفه نشان میدهد که انگیزه شما برای رسیدن به هدفتان چقدر تغییر کرده و اساساً آیا انگیزهتان بیشتر از پیش شده یا کاهش یافته است.
انگیزه، انگیزش و انگیزاننده
حالا که به این نقطه رسیدیم، خوب است سه اصطلاح انگیزه، انگیزش و انگیزاننده را از یکدیگر تفکیک کنیم.
انگیزه را به عنوان یک نیرو و انرژی هدفمند تعریف کردیم.
مفهوم اصطلاح انگیزاننده را هم میتوانیم درک کنیم. انگیزاننده عاملی است که در ما انگیزه ایجاد کرده یا انگیزهی ما را افزایش میدهد.
به عنوان مثال ترس از ابهام در آینده و دغدغهی امنیت، میتوانند انگیزانندههایی باشند که انگیزهی ما را برای پسانداز افزایش دهند.
در این میان، تنها واژهی انگیزش را باید کمی دقیقتر مورد توجه قرار دهیم.
انگیزش از جنس فرایند است. بنابراین، وقتی روانشناسان یا مدیران میگویند که به انگیزش فکر میکنند، منظورشان فرایندی است که انگیزه را در فرد یا تیم ایجاد کرده و افزایش یا کاهش میدهد.
بنابراین کسی که به انگیزش فکر میکند و میخواهد این حوزه را بهتر بفهمد و بیاموزد، دوست دارد در مواجهه با هر رفتار، چه در خود و چه در دیگران، بتواند به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
کلیپ انگیزشی :
پرسشهای مهم و کلیدی در مورد انگیزش :
۱) چرا این رفتار مشخص شروع شد؟
۲) چه شد که ادامه پیدا کرد؟
۳) چه شد که این هدف انتخاب شد و هدفهای دیگر از اولویت خارج شد؟
۴) چرا هدف در طول زمان تغییر کرد؟
۵) چرا یک رفتار مشخص متوقف شد؟
همانطور که میبینید، انگیزش فقط به انگیزه داشتن و انگیزه نداشتن نمیپردازد.
بلکه میخواهد جزئیات شکلگیری و تغییر انگیزه را بررسی کند.
سوالهایی که در زیر میبینید، مثالهایی از پنج پرسش بالا هستند که ممکن است در ذهن یک مدیر در شرایط نارضایتی کارگران شکل بگیرد:
۱) چرا رفتارهای اعتراضی در کارخانه شروع شد؟ (انگیزهی شروع)
۲) چرا پس از حدود یک هفته اعتراضها هنوز ادامه دارد؟ (انگیزهی ادامه)
۳) چرا به جای اعتراض رسمی، اعتصاب را انتخاب کردند؟ (انگیزهی انتخاب هدف)
۴) قبلاً افزایش حقوق میخواستند؛ الان چرا تغییر مدیرعامل را میخواهند؟ (انگیزه تغییر هدف)
۵) چه شد که به سر کار خود برگشتند؟ (انگیزهی توقف رفتار)
به سادگی میتوانید حدس بزنید که ناتوانی در یافتن پاسخ این پرسشها یا پیدا کردن پاسخ نادرست برای آنها میتواند سرنوشت شغلی یک مدیر را به کلی دگرگون کند.